چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی

جانا روا نباشد خون ریز را حمایت

 

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

از گوشه ای برون آی، ای کوکب هدایت

 

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود

زنهار از این بیابان واین راه بی نهایت

 

پ. ن:یه چیزی هم میگم و چراغا رو خاموش می‌کنم و می‌ذارم به حال خودتون باشین : کاشکی هنوز مهسو اینجا رو میخوند:) 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تخته سیاه Clay مشاوره و فروش محصولات سلامت محور اولتران دانلود Anthony نرم افزار حسابداری کاکتوس سامانه دانشجویی مستانه آنلاین نمایندگی اینتکس در ایران تخت و تشک بادی و استخر بادی و مبل بادی و مبل شنی دل نویس یادداشت های روزانه